|
|||
|
باسمه تعالي
خلاصه مباحث جلسه سوم
چيستي مديريت اسلامي
عبارت «مديريت اسلامي» تركيبي اضافي از دو كلمه «مديريت» و «اسلامي» است. اما سؤال اين است كه آيا از اين تركيب، معناي مشخصي استنباط ميشود يا فاقد معنا است؟ همچنين در صورت مثبت بودن پاسخ آيا اين عبارت داراي يك حقيقت عيني است يا ذهني؟ به عبارتي آيا مديريت اسلامي قابليت تحقق خارجي دارد يا تنها در حوزه نظر و ادعا مطرح است؟ پاسخ آنكه در مورد معناداري اين عبارت شايد ترديدي نباشد اما اظهارنظرهاي فراواني در مورد وجود عيني يا ذهني و نحوه تحقق آن مطرح شده است. ميتوان ديدگاههاي مطرح شده در اين زمينه را بر يك پيوستار تصوير نمود كه چهار ديدگاه شاخص در اين پيوستار قابل طرح خواهد بود:
· ديدگاه اول: مديريت اسلامي فاقد وجود خارجي و حقيقت عيني است.
اين دسته معتقدند كه مديريت يك علم است و مانند هر علم ديگر، اسلامي و غير اسلامي ندارد و اين عبارت را ساخته و پرداخته ذهن عالمان متعصب ديني براي بسط حاكميت خود به تمامي شؤون زندگي اجتماعي ميدانند. اين افراد در گام نخست مديريت اسلامي را معادل «مديريت فقهي» در نظر گرفته و در گام بعدي آن را به «مديريت فقيهان» بر اركان جامعه تعبير ميكنند و با تشبيه اين نوع مديريت به مديريت حاكمان كليسا در قرون وسطي، ماهيتي كاملاً سياسي - و نه علمي- براي آن قائل هستند. در ميان نظريهپردازان اين ديدگاه، گروهي يافت ميشوند كه شايد در ظاهر، منكر وجود مديريت اسلامي نباشند و حتي در ظاهر به حمايت از آن هم بپردازند اما در عين حال مديريتي را اسلامي ميدانند كه صرفاً در جهت توسعه اقتصادي كشورهاي اسلامي باشد. بر اين اساس ميتوان مديريتي مشابه مديريت ژاپني كه توسعه و پيشرفت را به دنبال دارد را نيز مصداق مديريت اسلامي دانست. نتيجه اين ديدگاه تهي ساختن مديريت اسلامي از ارزشهاي ديني و نزديك سازي آن به مديريت غربي است.
· ديدگاه دوم: اسلام براي كليه جزئيات زندگي و از جمله مديريت، دستورهاي كاملاً مشخص دارد.
اين ديدگاه كه در واقع نقطه مقابل ديدگاه اول را تشكيل ميدهد معتقد است كه اسلام بدون نياز به علم براي حل كليه تعارضات اجتماعي بشر، نسخه و دستور مشخص دارد. به عنوان نمونه ميتوان با استفاده از آيات قرآن و يا روايات، نحوه مقابله با تورم را يافت.
· ديدگاه سوم: مديريت اسلامي همان مديريت مديران مسلمان است.
گروهي ديگر معتقدند كه مديريت اسلامي، بررسي توصيفي نحوه مديريت مديران مسلمان در طول تاريخ است. يعني همانگونه كه فلسفه اسلامي به معناي فلسفه فيلسوفان مسلمان است؛ مديريت اسلامي هم معناي مشابهي دارد. بر اين اساس بايد رفتار حاكمان مسلمان در طول تاريخ مورد توجه و بررسي قرار گيرد. به عنوان نمونه، مطالعه شيوه مديريتي پيامبر اكرم (ص) و ائمه معصومين (ع) ميتواند سودمند واقع شود.
· ديدگاه چهارم: تأثيرگذاري اسلام بر مديريت از طريق نظام ارزشي.
اين رويكرد كه در ميانه پيوستار قرار ميگيرد، اثرگذاري اسلام بر نظريهها (و از جمله روشهاي عملي مديريت) را از طريق تأثيرات ناشي از ارزشهاي اسلامي ميداند. به عبارت ديگر نظام ارزشي اسلام بر مدير مسلمان تأثير گذارده و انتخاب روشهاي عملي مديريتي را از سوي او متأثر ميسازد. لذا در عمل شاهد خواهيم بود كه در يك موقعيت مشابه، در بسياري موارد مدير پايبند به اسلام به شيوه متفاوت از مدير غير پايبند عمل خواهد كرد. اين تفاوت را بايد در «چرايي»، «هدف» و «معيار» جستجو نمود.
در ادامه خواهيم ديد كه ديدگاههاي اول و دوم را بايد ناشي از عدم شناخت صحيح از اسلام و گرفتار نوعي افراط و تفريط دانست. رويكرد سوم نيز هرچند تا حدود زيادي سودمند است اما ديدگاه چهارم صحيحتر از ساير ديدگاهها به نظر ميرسد. در واقع اسلام داراي يك نظام ارزشي پويا و منظم است كه ميتواند در پاسخ به سؤالات بشر با توجه به مقتضيات زمان و ارزشهاي خاص خود احكام مشخص و معيني در مقولههاي اجتماعي و از جمله مديريت صادر كند. در مباحث بعدي ابعاد اين نظام ارزشي را بيشتر بررسي خواهيم نمود.
این مبحث خلاصه ای از کتاب پیش نیازهای آموزش مدیریت اسلامی استاد مصباح یزدی است.
موضوعات مرتبط: مدیریتیآموزشی